موکریان ــ بدون تردید آثار و عواقب مدرنیته و ایدئولوژیهای رادیکال به مانند دولبه یک شمشیر و در دوجهت مخالف تمام ابعاد زندگی ملل جهان و به ویژه مردم خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داده است. در این یادداشت تلاش میشود تا ضمن استناد به پارهای ازتئوریهای علمی در حوزه مدیریت و علوم انسانی، تجربیات و برداشتهای نگارنده، پیامدهای مدرنیته و ایدئولوژیهای رادیکال به تفکیک ارائه شود: الف- پیامدهای مدرنیته به منظور تبیین و تجزیه و تحلیل آثار و عواقب مدرنیته در ایران و خاورمیانه بیان و تفکیک دورههای تاریخی ضروری به نظر میرسد، تاریخ انسان مجموعه وقایعی است که در طول زمان برای انسان رخ داده است وتاریخ انسان باستان با اختراع خط آغازشده است اما با صرف نظراز بیان تقسیمات متعدد، سه دوره رشد و توسعه شامل: 1- پیشامدرن 2-مدرن3-پسامدرن مورد بحث و بررسی قرارمیگیرد. عصر پیش مدرن شامل دوره رنسانس در اروپا و از قرن 16تا حدود سال 1750 میلادی و قبل از آن است. عصرمدرن که محور بحث ماست پس از رنسانس از دوره روشنگری و انقلاب صنعتی اروپا آغاز میشود که ویژگیهای بارز آن اعتلای فردیت و نقد سنتها، آزادیهای فردی و ادعای مالکیت بر طبیعت،جدایی دین از دولت،استناد به نظریات گالیله و نیوتن توام با انقلابهای علمی و صنعتی درغرب است که بدون تردید پس از انقلاب صنعتی با پیشرفت علوم و فنون و ظهور مدیریت علمی توسط «تیلور» و همفکرانش و سپس با نظریه بروکراسی «ماکس وبر» موجب افزایش کارآیی و بهرهوری وتولید ودرنهایت با رشد سریع دانش و تکنولوژی و افزایش رفاه، منجر به تحولات روزافزونی در زندگی فردی و اجتماعی کشورهای پیشرفته شد. درحقیقت در عصر مدرنیته سبک و سیاق زندگی سنتی و طبیعی پیش مدرن با توسعه صنعت و تکنولوژی به زندگی ماشینی مبدل شد. تردیدی نیست به موازات افزایش آگاهی و آزادی و ارتقای سریع رفاه و امکانات مدرن و پیشرفته،اما سنتها و ارزشهای انسانی وعشق و عواطف و اخلاق واحساسات و هویت جوامع انسانی را بخصوص در ممالک جهان سوم بهویژه در زمان حاضر تا مرز نابودی پیش برده است. بحث «الیناسیون» دکتر علی شریعتی و بخصوص فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین به وضوح به آثار مخرب فرهنگپذیری و ازخودبیگانگی در عصر مدرنیته دلالت دارد. و سرانجام عصر پست مدرن بنا به ضرورت به منظور تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف عصر مدرنیسم در ملل و جوامع پیشرفته ظهور و بروز یافته است. کشورهای صنعتی و پیشرفته که صاحب اصلی و منشأ مدرنیته هستند، با ورود به عصر پست مدرن ضمن برخورداری از مواهب، آزادیها، رفاهیات و زندگی مدرن عصر مدرنیته و بلکه با تداوم رشد و توسعه دانش و تکنولوژی این دوره، اما با رجوع به ارزشها و سنتهای عصر پیش مدرن اصالت و فرهنگ و هویت خود را بازآفرینی کردهاند. بنا براین مقصد و هدف عصر پست مدرن ترکیبی از مزایا و محاسن دو دوره تاریخی پیش مدرن و مدرن است ضمن آنکه فاقد ضعفهای آنهاست. اما بخش عظیمی از مردم خاورمیانه و ایران بدون درک و شناخت مبانی و فلسفه عصرمدرنیسم وصرفا در نقش وارد کننده و مصرف کننده فرهنگ و کالا و تکنولوژی ساخته و پرداخته کشورهای توسعه یافته، مدعی روشنفکری و مدرن بودن هستند؛ حال آنکه بعضا فرهنگ و اصالت و سنتها و ارزشهای غنی خود را فراموش و انکار میکنند و در عین حال فاقد مبانی و زیر ساخت بهرهبرداری از فرهنگ و تکنولوژی وارداتی هستند. با تامل در رفتار و سبک زندگی مردم این کشورها و مقایسه آن با ممالک توسعه یافته به وضوح این پارادوکسها و خلاءها و از خودبیگانگیها قابل مشاهده است. بسیاری از مردم بخصوص اقشار جوان و میان سال بهویژه در کلانشهرها از سخن گفتن به زبان مادری و از پوشیدن لباس اصیل اجداد خود شرمندهاند. حال آنکه جمعی ولو اندک بیبند و باری وتقلید بیحد و مرز از رفتار و فرهنگ غرب را از مصادیق آزادی و مدرن بودن میدانند؛ آنان مانند بنایی فاقد فنداسیون و ستون و دیوارهای محکم هستند که نمای آن را با تزئینات فریبنده نمایش میدهند. صد البته ایدئولوژیهای رادیکال و برخوردهای پلیسی بهنام دین و مذهب وشیوه نهی از منکر، در ترویج و اشاعه این فرهنگپذیری و از خودبیگانگی بسیار موثر بوده است. بخصوص اکثریت قشر جوان در قبال چنین قرائتی از دین و مذهب جذب مظاهر کاذب مدرنیته (نه واقعیتهای مفید آن) شدهاند، در حالی که ملتهای توسعه یافته بهعنوان منشاء و بانی مدرنیته ضمن رفتار منطقی و اخلاقی و بلکه با اصلاح وعبور ازآن وارد عصر پست مدرن شدهاند. دختران و پسران سیگار بهدست دانشگاههای غیر دولتی و نوع رفتار و روابط بیشتر جوانان و نوجوانان در پارکها و خیابانها از مصادیق بارز از خودبیگانگی است. به نظر میرسد که باید نگران بود، نه فقط به خاطر برداشت و استفاده غلط از ظواهر مدرنیته وارداتی، بلکه به جهت بیکاری و یاس و نا امیدی جوانان نسبت به آینده، عدم هدفمندی و برنامهریزی در زندگی، فقدان بار علمی و نبود شم سیاسی و فرهنگی. هیچ پدیده و رخدادی هم در خلاء صورت نمیگیرد، تحقیقا این پیامدها معلول سه محیط خانواده، مدرسه و اجتماع است. ضمن اینکه بر مبنای تفکر سیستمی شرایط اقتصادی،معیشت، اشتغال و تامین نیازهای فیزیولوژیک بخصوص در میان جوانان و تحصیلکردگان بر نوع رفتار و کردارآنان تاثیر عمیق و مستقیم دارد در نتیجه نمیتوان از نقش و مسئولیت حاکمیت در بروز چنین شرایط و وضعیتی چشمپوشی کرد. به درستی گفتهاند که شکم گرسنه خدا را نمیشناسد. ضمن اینکه اقشار محروم هنوز در عصر قبل از پیش مدرن بهسر میبرند و از رفاهیات دوران مدرن و پست مدرن بیبهرهاند و برای کسب نان و روزی بخور و نمیر به کولبری و سوختبری و ... مشغولند. با این حال خوشبختانه معضلات فرهنگی و از خودبیگانگی از کلانشهرها به سوی شهرستانها و مناطق قومی در سطح ایران کاملا روند نزولی دارد. اقوام و نژادهای ایرانی به دلیل اصالت و ریشههای فرهنگی و هنری از یک سو و فشارها و تبعیضهای اعمال شده از سوی دیگر موجب شده است تا با جدیت و حساسیت و احساس مسئولیت از فرهنگ و زبان و لباس خود حراست کنند. نگاهی به کم و کیف انجمنها و تشکلهای مردمی و غیر دولتی در حوزههای آموزش زبان مادری، ادبی، هنری، زیست محیطی و... بخصوص در مناطق کردنشین ایران گویای این واقعیت است. بدون تردید مهمترین و اساسیترین راهکار حفظ و حراست از هویت و فرهنگ و هنر و زبان و لباس و ارزشها و اعتقادات و محیط زیست، و مبارزه با پدیده لمپنیسم که محصول همین از خودبیگانگی است، فعالیت فرهنگی-مدنی بخصوص در قالب انجمنها وتشکلهای مردم نهاد است. ب-آثار و عواقب ایدئولوژیهای رادیکال ضمن ادای احترام به همه ادیان، مذاهب و اعتقادات، اما برکسی پوشیده نیست که نقش و کارکرد ایدئولوژیهای رادیکال در اجتماع، تحقق اهداف و مقاصد خود به هر وسیله و با هرقیمتی است. حفظ خود و نفی دیگری را از واجب میدانند؛ لذا با توجیهات مذهبی و مکتبی، مخالفان را حذف میکنند یا در خوشبینانهترین حالت بهعنوان شهروندان درجه دو و سه مورد تبعیضهای مادی و معنوی قرار میدهند. سالهاست مبلغان این ایدئولوژیها این رویکرد و این عقیده و نگرش را با ادبیات و معلومات خاص خود تبلیغ میکنند. این رویکرد و تبعات آن منجر به دو نتیجه شده است: 1- ضربات شدیدی به خداشناسی و خداپرستی و اعتقادات خالص دینی و معنوی و عقیده به آخرت وارد کرده است، 2-اقشار جوان و نوجوان با مقایسه این گونه تبلیغات و خرافات با ظواهر و آزادیها و جاذبههای عصر مدرنیته و دنیای آزاد به سرعت و به وفور جذب فرهنگ و عقاید و روابط وآزادیهای عصر مدرنیته (البته جنبههای منفی آن) شدهاند. تردیدی نیست خالی شدن مساجد و ظواهر و رفتار جوانان، گویای این واقعیتهاست. در این مسیر مایه تاسف است که رسانه ملی با ضعف در کم و کیف برنامهها وعملکرد خود، و در نقطه مقابل رسانههای فارسی زبان خارجی با نمایش جنبههای منفی مدرنیته نقش موثر ومخربی در این روند اجرا میکنند. برکسی پوشیده نیست اکثریت خانوادهها ناامید از رسانه ملی جذب فیلمهایی شدهاند که سالهاست بدون محتوا و پیام مثبتی و بهعنوان ابزار تجاری و تبلیغاتی برخی کشورهای همسایه به زشتترین شیوه حریم خانواده و اخلاق آنان را مورد هدف قرار داده است. در نتیجه جنبههای کاذب مدرنیته از یکسو و نقش و عملکرد جریانات تندرو ایدئولوژیک از سوی دیگر، مانند دو لبه قیچی از یک طرف هویت و اصالت و فرهنگ و زبان و لباس را و از طرف دیگر تاروپود اعتقادات و معنوبات و اخلاق را بریدهاند. راهکارهای پیشنهادی: 1- بر مبنای تفکر سیستم مدیریت یکپارچه، تحول و بازنگری ساختاری و سیاسی و اداری در سطوح خرد و کلان، در اجرای عدالت و تحقق کامل دمکراسی و تامین نیازهای فیزیولوژیک جامعه بخصوص اشتغال، مسکن، ازدواج و زدودن فقر و فساد، اهتمام و جدیت لازم به عمل آید. 2- در ساختار و اهداف و روشها و عملکرد و مدیریت در سه محیط خانوادهها، مدارس و اجتماع با ایفای نقش مدنی و فرهنگی و تربیتی و آموزشی توسط متولیان ذیربط، بازنگری شود. 3- در ساختار و اهداف و رویکردها و روشها و عملکرد و مدیریت متولیان سازمانهای فرهنگی بخصوص در رسانه ملی، در اجرای نقش و وظایف خود منطبق بر تقاضای جامعه و نیازهای روز بازنگری شود.