لقمان قنبری دکتری علوم سیاسی
چندفرهنگگرایی هم پاسخی به واقعیت کثرتگرایی فرهنگی در دموکراسیهای مدرن و هم راهی برای جبران محرومیتها، تبعیضها و ستمهای است که در گذشته توسط فرهنگ غالب بر گروههای فرهنگی درون جامعه اعمال میشده است. چندفرهنگی به دنبال گنجاندن دیدگاهها و مشارکتهای اعضای مختلف جامعه در میدان سیاست است. امروزه سیاست چندفرهنگی ارتباط تنگاتنگی با سیاستهای هویتی یا جنبشهای سیاسی و اجتماعی دارد که هویت گروهی را اساس شکلگیری و کانون کنش سیاسی خود قرار دادهاند. این جنبشها تلاش میکنند تا منافع اعضای گروه خود را پیش ببرند و مسائل مهمی را برای اعضای گروه خود را وارد حوزه عمومی کنند. اگرچه بر خلاف چندفرهنگی، سیاست هویت بر هویت مشترک شرکتکنندگان استوار است تا بر فرهنگ مشترک خاص. بااینحال، هم سیاست هویت و هم چندفرهنگگرایی اغلب در مقوله درخواست برای به رسمیت شناخته شدن و جبران نابرابریهای گذشته مشترک هستند.
اساساً رویکرد تفاوت فرهنگی و چندفرهنگگرایی به روشهایی اطلاق میشود که جوامع برای تدوین و اجرای سیاستهای رسمی در مورد برخورد عادلانه با فرهنگهای مختلف انتخاب میکند. در چارچوب سیاستگذاری اذعان به سیاست تمایز فرهنگی به معنی ایجاد مکانیزمی است که بدان وسیله حضور هویتهای متکثر در یک چارچوبه ملی مشخص، مهیا و امکانپذیر شود. بر این اساس، چندفرهنگگرایی صرفاً آرمان اخلاقی مورد تأکید از جانب گروههای قومی یا به حاشیه رفته برای حفظ هویت و حقوق خود نیست، بلکه سیاستی واقعگرایانه نیز هست که بهویژه برای جوامعی چندفرهنگی چون ایران ضروری انکارناپذیر است.
مدتها مدیدی است که کشوری چون استرالیا رسماً خود را چند فرهنگگرا معرفی کرده است. این موضوع تا حدود زیادی مسئله کانادا هم بوده است. اسرائیل نیز در این راستا در اواخر دهه شصت چند فرهنگگرا را در دستور کار خود قرار داده است.
اما در جمهوری اسلامی ایران به نظر قضیه فرق میکند. فرهنگ غالب در جمهوری اسلامی یک فرهنگ یکسانساز است و اجازه اندکی به تکثرگرایی فرهنگی و شناسائی تفاوتهای مذهبی - قومی در میدان سیاسی و قانونی داده میشود. در این کشور یکسانسازی فرهنگی به طور فعال هم بهوسیلة نهادهای رسمی و هم توسط سازمانهای موازی حاکمیت همچون شورایعالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستان زبان فارسی و انجمنهای فرهنگی زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در جهت گسترش مذهب شیعه و زبان فارسی در کشور فعالیت میکنند. اساساً با شکلگیری جمهوری اسلامی و تثبیت و تحکیم حکومت مذهبی شیعی، روابط قدرت حاکم بر جامعه را تغییر داد و وحدتگرایی مورد نظر طبقه روحانی حاکم در نقطه مقابل کثرتگرایی فرهنگی قرار گرفت. این نگاه وحدت انگارانه قائل به حکمیت یک ذات و جوهر و تسلط آن بر جهان است که توسط روحانیون شیعی تاویل و بر جامعه «کثیر المله» ایران اعمال میشود. این تفسیر از جهان هستی و سیاست توسط طبقه روحانی حاکم بر ایران به این معنی است که در سطح جهانی امت واحده جانشین ملت و در داخل کشور نیز تکثر هویتی و فرهنگی قربانی همسانسازی فرقه¬ای و مذهبی (شیعی) و زبانی (فارسی) خواهد شد. «توهم تک هویتی» توسط طبقه حاکمه و اعمال آن بر جامعه همواره به دور از خشونت نبوده است نگاه وحدت انگارانه و یکسانسازی فرهنگی بهجای قبول کثرتگرایی فرهنگی به معنی زمینهسازی برای مرزبندی کردن، اختلافافکنی و خشونت پروری است. در این راستا هم سو با «آمارتيا سن» بر این بارو هستیم که بانیان و محرکان اختلافات و درگیریهای جهانی و نیز خشونتگرایان مذهبی یا قومپرست، "توهم تک هویتی" را به منظور بسیج تودهها و توجیه اقدامات قهرآمیز خود به خدمت میگیرند و به نظر میرسد این قضیه تا حدود زیادی در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران نیز صادق است. ازاینرو حداقل بخش عمدهای از مشکلات جاری چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی به مسئله قبول کثرتگرایی فرهنگی و کنار گذاشتن توهم تک هویتی و سیاست وحدت انگاری دستوری بر می گردد.